ارسال از: افسانه حجازی http://www.hra-news.org/2/1389-01-27-05-29-40/10577-1.html
NGOها چگونه میتوانند در کاهش مواردی نظیر تجاوز ایفای نقش کنند؟
عمدهترین فعالیت این است که پدرها و مادرها را مداوم هوشیار کنیم و با بچهها صحبت کنیم.
گفتوگو با یکی از مددکاران و
فعالان حقوق کودکان در ایران
تجاوز و سوءاستفاده جنسی، از آن دست آسیبهای اجتماعی است
که خود معلول مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی فراوانی است و
در عین حال میتواند عامل بروز ناهنجاریها و مشکلات روحی و روانی
و اجتماعی زیادی در قربانیان تجاوز باشد.
کودکان از آن دسته گروههای آسیبپذیری هستند که همواره در معرض انواع جرایم جنسی قرار دارند. تجاوزهای جنسی متعددی در بستر خانوادههای نابسامان، چه در خود خانه و چه به دلیل طرد فرد از خانه، در جامعه رخ میدهد که اکثر آنها از نگاه رسانهها پنهان میماند. اثرات مخرب و در بیشتر مواقع همیشگی تجاوز جنسی در قربانیان و عدم حمایت جامعه و نهادهای دولتی از آنها، خود بستر مولد بسیاری از ناهنجاریهای جامعه خواهد بود. لایههای پنهان جرمهای جنسی که به دلیل ساختارهای اجتماعی معمولا در لفافه میمانند، امکان نگاهی واقعبینانهتر به آنچه را در جامعه میگذرد سلب میکند. از این رو برای واکاوی چنین آسیبهای اجتماعی، بسنده کردن به خبرهای رسانهها در خصوص تجاوزهای دسته-جمعی، نمی تواند تمامی ابعاد مسئلهای به نام تجاوز جنسی را روشن کند. در این گفتگو از زبان یکی از مددکاران اجتماعی در حوزه کودکان در ایران، پرده از برخی تجاوزهای خاموش برداشته شده است.
چه رفتارهایی را میتوان رفتار متجاوزانه تلقی کرد؟
هررفتاری که به حریم شخصی فرد به زور وارد شود، به نظر من رفتار متجاوزانه است و این تجاوز میتواند به صورت کلامی و یا فیزیکی باشد. وقتی به روح و روان فرد دیگر نفوذ پیدا کنی و به زور آزاری را به او برسانی از نظر من متجاوزانه است. موارد عمدهای که دراین زمینه برای ما اتفاق افتاده است بیشتر از جانب خانواده و فامیل نزدیک انجام شده است. مانند: برادر به خواهر، دایی به خواهرزاده و پدر به دختر. دو مورد وحشتناکی که داشتیم تجاوز پدر به پسر و پدر به دختر خودش بود. یک نمونه دیگر نیز داشتیم فرزند صیغه بود و در محل به او به طور مکرر تجاوز میکردند. در برخی موارد فرد قربانی بعد از تجاوز برای فراموشیِ اتفاقی که برایشان افتاده به خودزنی پرداختهاند.
چه افرادی بیشتر قربانی تجاوز هستند؟ (از لحاظ جنسیت و سن و...)
کودکانی که حمایت پدر و مادر بر آنها کمتر است، کودکی با مادرش در خیابان دیده میشود، اگر تنها بیرون برود برای او حریمی قائل هستند نسبت به کودکانی که هیچ حمایت کنندهای ندارند. همچنین، پسرها بیشتر درمحیط بیرون از خانه و دخترها در خانواده مورد تجاوز قرار میگیرند.
چه رفتارهایی را میتوان رفتار متجاوزانه تلقی کرد؟
هررفتاری که به حریم شخصی فرد به زور وارد شود، به نظر من رفتار متجاوزانه است و این تجاوز میتواند به صورت کلامی و یا فیزیکی باشد. وقتی به روح و روان فرد دیگر نفوذ پیدا کنی و به زور آزاری را به او برسانی از نظر من متجاوزانه است. موارد عمدهای که دراین زمینه برای ما اتفاق افتاده است بیشتر از جانب خانواده و فامیل نزدیک انجام شده است. مانند: برادر به خواهر، دایی به خواهرزاده و پدر به دختر. دو مورد وحشتناکی که داشتیم تجاوز پدر به پسر و پدر به دختر خودش بود. یک نمونه دیگر نیز داشتیم فرزند صیغه بود و در محل به او به طور مکرر تجاوز میکردند. در برخی موارد فرد قربانی بعد از تجاوز برای فراموشیِ اتفاقی که برایشان افتاده به خودزنی پرداختهاند.
چه افرادی بیشتر قربانی تجاوز هستند؟ (از لحاظ جنسیت و سن و...)
کودکانی که حمایت پدر و مادر بر آنها کمتر است، کودکی با مادرش در خیابان دیده میشود، اگر تنها بیرون برود برای او حریمی قائل هستند نسبت به کودکانی که هیچ حمایت کنندهای ندارند. همچنین، پسرها بیشتر درمحیط بیرون از خانه و دخترها در خانواده مورد تجاوز قرار میگیرند.
به نظر شما قربانیانِ تجاوز، خود مستعد قربانی شدن هستند یعنی تجاوز افراد خاصی را تهدید میکند یا تجاوز جنسی معلول شرایط جامعه است و خطری است که برای همه به یک اندازه وجود دارد؟
فرقی ندارد. کافی است حمایت اجتماعی و خانوادگی کم باشد. به عنوان مثال نمونهای که داشتیم دختری ۱۳ ساله بود که نامادریاش او را از خانه بیرون میکند و او تا مدتها پشت درِخانه میماند تا کسی کمکش کند یا برگردد به خانه و سپس به پارک نزدیک خانهشان میرود و گروهی از پسرها به او تجاوز میکنند و مدتها در اختیار آنها بوده و حتی مواد مخدر را توسط او امتحان میکردند.
فرقی ندارد. کافی است حمایت اجتماعی و خانوادگی کم باشد. به عنوان مثال نمونهای که داشتیم دختری ۱۳ ساله بود که نامادریاش او را از خانه بیرون میکند و او تا مدتها پشت درِخانه میماند تا کسی کمکش کند یا برگردد به خانه و سپس به پارک نزدیک خانهشان میرود و گروهی از پسرها به او تجاوز میکنند و مدتها در اختیار آنها بوده و حتی مواد مخدر را توسط او امتحان میکردند.
اولین چالشی که قربانی تجاوز با آن روبهرو میشود چیست؟
احساس میکند مقصر است و نمیداند مورد سوء استفاده قرار گرفته است. احساس میکند آسیبی که دیده تقصیر خودش بوده، مستحق آن بوده است، یعنی دچار اعتماد به نفس پایین میشود.
احساس میکند مقصر است و نمیداند مورد سوء استفاده قرار گرفته است. احساس میکند آسیبی که دیده تقصیر خودش بوده، مستحق آن بوده است، یعنی دچار اعتماد به نفس پایین میشود.
تجاوز جنسی چه تاثیری بر زندگی آیندهء فرد دارد، آیا زندگی او را مختل میکند؟
بله، مختل میکند. چون فرد احساس میکند که حیوانی پست است که دیگران از او سوء استفاده میکنند و در آینده هم از برقراری رابطه جنسی باز میماند.
بله، مختل میکند. چون فرد احساس میکند که حیوانی پست است که دیگران از او سوء استفاده میکنند و در آینده هم از برقراری رابطه جنسی باز میماند.
حمایت از قربانیان تجاوز جنسی چگونه باید باشد تا دوباره بتوانند به زندگی اجتماعی بازگردند؟
با تشکیل جلسات گروه درمانی و صحبت کردن. در ذهن نماندن و بازگو کردن مشکل و کمک روانکاوان میتواند آنها را به زندگی اجتماعی برگرداند. قبل از انقلاب دخترانِ فعال سیاسی بودند که به زندان میرفتند و مورد تجاور قرار میگرفتند اما از میان آنها زنهایی هستند که همچنان با وجود قربانی شدن دوباره به زندگی برگشتند.
با تشکیل جلسات گروه درمانی و صحبت کردن. در ذهن نماندن و بازگو کردن مشکل و کمک روانکاوان میتواند آنها را به زندگی اجتماعی برگرداند. قبل از انقلاب دخترانِ فعال سیاسی بودند که به زندان میرفتند و مورد تجاور قرار میگرفتند اما از میان آنها زنهایی هستند که همچنان با وجود قربانی شدن دوباره به زندگی برگشتند.
چه ارتباطی میان نیاز جنسی و تجاوز وجود دارد؟
تجاوز فردی از نیاز جنسی کنترل نشده بر میآید ولی وقتی گروهی از افراد به فردی تجاوز میکنند به نظر من جامعه مقصر است و جامعه باعث شده چنین روح حیوانی در افراد رشد کند.
معمولا اینطور هست که کسی که مورد تجاوز قرار میگیرد خودش هم به این عمل دست میزند و مستعد تجاوز کردن است.
برای فرد متجاوز چه میتوان کرد؟ آیا میتوان فرد متجاوز را قربانی شرایطی دیگر دانست؟
آنها نیز باید مورد روانکاوی قرار گیرند. اگر به زندان یا کانون اصلاح و تربیت هم بروند، آنجا هم باید روان درمانی شوند.
تجاوز فردی از نیاز جنسی کنترل نشده بر میآید ولی وقتی گروهی از افراد به فردی تجاوز میکنند به نظر من جامعه مقصر است و جامعه باعث شده چنین روح حیوانی در افراد رشد کند.
معمولا اینطور هست که کسی که مورد تجاوز قرار میگیرد خودش هم به این عمل دست میزند و مستعد تجاوز کردن است.
برای فرد متجاوز چه میتوان کرد؟ آیا میتوان فرد متجاوز را قربانی شرایطی دیگر دانست؟
آنها نیز باید مورد روانکاوی قرار گیرند. اگر به زندان یا کانون اصلاح و تربیت هم بروند، آنجا هم باید روان درمانی شوند.
NGOها چگونه میتوانند در کاهش مواردی نظیر تجاوز ایفای نقش کنند؟
عمدهترین فعالیت این است که پدرها و مادرها را مداوم هوشیار کنیم و با بچهها صحبت کنیم.
درحال حاضر در بسیاری از کشورهای غربی برای مقابله با جرایم، با استفاده از روشهای تغییر موقعیتهایی که امکان وقوع جرم را ایجاد میکند، از روشهای مبتنی بر مجازات فاصله گرفتهاند. به نظر شما راه پیشگیری و مقابله با چنین فجایعی چه میتواند باشد؟
ما به بچهها آموزش میدهیم. میگوییم شبها بیرون نروند. به آنها میگوییم هر اتفاقی افتاد به ما بگویید. تجربیاتی هم که داشتیم برای بچهها تعریف میکنیم.
ما به بچهها آموزش میدهیم. میگوییم شبها بیرون نروند. به آنها میگوییم هر اتفاقی افتاد به ما بگویید. تجربیاتی هم که داشتیم برای بچهها تعریف میکنیم.
و در آخر از شما میخواهم در رابطه با دو مورد از قربانیان تجاوز که با آنها روبهرو بودید صحبت کنید.
یک مورد پسری است که وقتی ۵ ساله بود پدر و مادرش طلاق میگیرند و پسر نزد پدر زندگی میکند. پدر به طور مداوم او را مورد تجاوز قرار میداد، به طوری که کودک گمان میکرد که رابطه پدر و پسری همین است. وقتی ۱۲ ساله میشود در گفتوگو با یکی از دوستاش متوجه میشود که چنین نیست و سپس عمهی پسر به ما مراجعه کرد و تنها کاری که توانستیم انجام دهیم سپردن حضانت پسر به عمه بود.
مورد دیگر، تجاوز برادر به خواهر کوچکش که ۱۶ ساله بود. سپس دختر انجمن را پیدا کرد و مادرش در صحبت با ما گفت که: ما خانه خریدیم و هزینه وام مسکن را پسرم پرداخت میکند و از رفتار پسر با دختر هم خبر داشت ولی کاری نمیکرد. دختر را از خانواده به بهزیستی بردیم ولی به دلیل شرایط بد در بهزیستی دختر رضایت داد به خانه برگردد و ما هم نتوانستیم کاری کنیم و تنها به او آگاهی دادیم که تو حق داری در مقابل این عمل مقاومت کنی. چون خانههای امنی برای بچهها نداریم. بچهها تحمل شرایط نامساعد بهزیستی را ندارند و ترجیح میدهند به خانواده برگردند.
یک مورد پسری است که وقتی ۵ ساله بود پدر و مادرش طلاق میگیرند و پسر نزد پدر زندگی میکند. پدر به طور مداوم او را مورد تجاوز قرار میداد، به طوری که کودک گمان میکرد که رابطه پدر و پسری همین است. وقتی ۱۲ ساله میشود در گفتوگو با یکی از دوستاش متوجه میشود که چنین نیست و سپس عمهی پسر به ما مراجعه کرد و تنها کاری که توانستیم انجام دهیم سپردن حضانت پسر به عمه بود.
مورد دیگر، تجاوز برادر به خواهر کوچکش که ۱۶ ساله بود. سپس دختر انجمن را پیدا کرد و مادرش در صحبت با ما گفت که: ما خانه خریدیم و هزینه وام مسکن را پسرم پرداخت میکند و از رفتار پسر با دختر هم خبر داشت ولی کاری نمیکرد. دختر را از خانواده به بهزیستی بردیم ولی به دلیل شرایط بد در بهزیستی دختر رضایت داد به خانه برگردد و ما هم نتوانستیم کاری کنیم و تنها به او آگاهی دادیم که تو حق داری در مقابل این عمل مقاومت کنی. چون خانههای امنی برای بچهها نداریم. بچهها تحمل شرایط نامساعد بهزیستی را ندارند و ترجیح میدهند به خانواده برگردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر