آقای وزیر، آیا هنوز هم حاضر نیستید
کرسی وزارت را رها کنید؟
نوگلی دیگر پرکشید و خانواده ای داغدار شد، با هزاران خاطره شیرین از دخترکی زیبا و شاد و خندان، سارینا رفت و تمامی آمال و آرزوهای پدر و مادرش را با خود دردل خاک سرد گور برد، فردای های سارینا به انتها رسید و فرداهای سوگ و ماتم مادرش آغاز شد ........
اما آقای حاجی بابائی بدون کوچکترین شرم و حیائی همچنان با لبخند و شوخی بوزارت ادامه میدهد و به فرداهای خود و خانواده اش میاندیشد.
بیگمان تا یکی دوروز دیگر هم مصاحبه ای کوتاه انجام خواهد شد و ابراز تاسف و باز هم انگشت اتهام بسوئ مظلومان و محرومانی که باید لاجرم برای امرار معاش زیر سلطۀ چکمه پوشان نظام سکوت کنند:
اما آقای حاجی بابائی بدون کوچکترین شرم و حیائی همچنان با لبخند و شوخی بوزارت ادامه میدهد و به فرداهای خود و خانواده اش میاندیشد.
بیگمان تا یکی دوروز دیگر هم مصاحبه ای کوتاه انجام خواهد شد و ابراز تاسف و باز هم انگشت اتهام بسوئ مظلومان و محرومانی که باید لاجرم برای امرار معاش زیر سلطۀ چکمه پوشان نظام سکوت کنند:
مدیر، ناظم، معلم، فراش مدرشه، سرایدار، و در نهایت معاون وزیر وایشان همچنان لبخند میزنند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر