۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

نه، نوروز مال فقرا نيست

 
نوروز می‌آيد تا درد فقر و نداری
 
 
گره ای دیگر باشد بر بغض در گلوماندۀ كودكان فقر
 

نوروز و سالی دیگر از راه ‌رسید
 
و آداب و رسوم سنتی آن فغان بر فقرا ‌بارید.
نوروز می‌آيد
تا درد فقر و نداری بيش از هر زمان ديگر دل كوچك كودكان فقير را بفشارد،
كودكانی كه زمستانی سرد
را با كفش‌های پاره و لباس‌های كهنه در كلبه‌های محقرانه و سرد و دودگرفته سپری كرده‌اند،
كودكانی كه با بوی برنج و گوشت مدت‌هاست بيگانه‌اند،
كودكانی كه طعم پرتقال را فراموش كرده‌اند ...
نوروز می‌آيد تا درد فقر و نداری بغض در گلوی كودكان فقير گره زند
و قطره اشكی از گوشه چشمی بچكاند.
نه، نوروز مال فقرا نيست،
لباس‌های فاخر و تازه، ميوه‌های درشت رنگ‌ و وارنگ، اسكناس‌های تانخورده بهر اشرافيان است
و سهم تو ای كودك فقير،
حسرت است برای يك جفت كفش كتاني. تو به يك تخم‌مرغ رنگی دل شاد كن، نوروز برای تو همين است، شايد يك اشرافی دل به رحم آمده از كوچه تنگ فقر بگذرد و لباس كهنه دردانه‌اش را برای‌ات هديه كند.
كودك‌ام دست‌های كوچك‌ات را رو بر آسمان بردار و خدا را فرياد بزن،
گله كن از نابرابری‌ها،
از ستم و بی‌عدالتي. روزگار اين‌گونه نخواهد ماند.
سينه‌ات را از خشم آكنده كن، روزی خروشی می‌آوريم
و خواب بر ظالمان آشفته می‌سازيم و بيرق عدالت برمی‌افراشيم.
انسانيت را فرياد می‌زنيم و عدالت را، و چون علی حقوق چپاول شده
مظلومان را از حلقوم ظالمان بيرون می‌كشيم.
كودك‌ام به ياد داشته باش كه سهم تو بدبختی و فقر نيست
و آن‌چه امروز سفره اشرافيان را رنگين می‌كند
از خون سرانگشتان خواهر كوچك توست كه بر دار قالی گره می‌زند.
آری اين عيد مال فقرا نيست، عيدی كه چهرهء كريه نابرابری‌ها را بزك می‌كند،
عيدی كه خانهء سياه فقرا را روشن نمی‌سازد.
بهاری كه بوستان معنويت‌اش از گل‌های لبخند كودكان محروم است.
عيد ما روزی بود كز ظلم آثاری نباشد
 
برگرفته از وبلاگ کریم میر( شرح بینهایت)
کمیته کودک و نوجوان 27 اسفند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر