۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

شب عید است

 
پدر آمد از راه

دست هایش خالی

کودکان چشم به دستان پدر…

سفره خالی را پدر از پنجره بیرون انداخت

سفره قلبش را

... ... بار دیگر گسترد!

بچه ها آن شب هم

مثل دیگر شبها

یک شکم سیر محبت خوردند





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر