ارسال از: رضا زارعی
عده زیادی از کودکان در مناطق دورافتاده کشور به پایبندی از سنت، برای استحکام "خویشاوندی" به ازدواج هم در می آیند، و یا بدینوسیله موجب آشتی دو طایفه می گردند و یا در مقابل قرض و برداشتن بار آن از دوش خانواده، دختر به شوهر داده می شود. بسیاری از دخترکان خردسال در واقع از خانواده خویش خریداری شدهاند.
عده زیادی از کودکان در مناطق دورافتاده کشور به پایبندی از سنت، برای استحکام "خویشاوندی" به ازدواج هم در می آیند، و یا بدینوسیله موجب آشتی دو طایفه می گردند و یا در مقابل قرض و برداشتن بار آن از دوش خانواده، دختر به شوهر داده می شود. بسیاری از دخترکان خردسال در واقع از خانواده خویش خریداری شدهاند.
شهرزادنیوز:در خبرها آمده است که طی سال گذشته 29 هزار و 831 کودکِ پایین پانزده سال در ایران به ازدواج درآمدهاند. انجمن حمایت از کودکان اعلام داشت که از سال 1385 تا کنون میزان ازدواج کودکان به نسبت کل ازدواجها در کشور، 45درصد رشد داشته است. این مرکز همچنین اعلام داشت: "هر سال 40 هزار نفر به آمار کودکان ازدواجکرده افزوده می شود".
هماکنون بیش از 900 هزار کودک متأهل در ایران زندگی می کنند که 700 هزار نفر از آنان دخترکانی هستند بین ده تا چهاردهساله. خبرگزاری ایسنا اعلام داشت که آمار واقعی بسیار بالاتر از آن است که اعلام گشته، زیرا ازدواج در سنین پایین در دفاتر رسمی ازدواج ثبت نمی شود.
انجمن حمایت از کودکان فقر اقتصادی را عامل مهم این ازدواجها ذکر می کند و متذکر می شود که خشونت در این ازدواجها امری عادیست و بسیاری از آنها به جدایی می انجامد. هماکنون 25 هزار کودکِ مطلقه در ایران زندگی می کنند که بین ده تا چهارده سال دارند. شماری بزرگ از همین کودکان به فحشا کشانده می شوند، معتاد می گردند و به عنوان پیکهای رابط در خرید و فروش موادمخدر بهکار گرفته می شوند.
عده زیادی از کودکان در مناطق دورافتاده کشور به پایبندی از سنت، برای استحکام "خویشاوندی" به ازدواج هم در می آیند، و یا بدینوسیله موجب آشتی دو طایفه می گردند و یا در مقابل قرض و برداشتن بار آن از دوش خانواده، دختر به شوهر داده می شود. بسیاری از دخترکان خردسال در واقع از خانواده خویش خریداری شدهاند. خریدارها عموماً مردانی هستند متمول که جز "بچهباز" نمی توان نامی دیگر بر آنان نهاد. قوانین مدنی جمهوری اسلامی سن ازدواج را در دختران 13 و پسران 15 سال اعلام داشته است.
طبق آمارهای رسمی، ازدواج در سنین کودکی در مناطق فقیرنشین کشور به نسبت تهران روزافزون است. در این مناطق کودکان را حتا پایینتر از سنین رسمی ازدواج، به عقد یکدیگر در می آورند تا بعدها به عنوان "ازدواج معوقه" در دفاتر اسناد رسمی کشور ثبت گردند. به این معنا که ازدواج بر اساس "شرع اسلام" صورت می گیرد، ولی بر اساس قوانین جاری کشور نمی تواند به شکل قانونی ثبت گردد. به همین علت پس از گذشت سالها یعنی آنگاه که عروس و یا داماد به سن قانونی رسیدند، ازدواج آنها ثبت می شود.
در میان همین افراد، هستند عده زیادی که به علت فقر و محرومیت و اعتیاد هیچگاه ازدواج خویش به ثبت نمی رسانند، زیرا معتادان نمی توانند گواهی سلامت از بهداری برای ازدواج دریافت دارند. از آنجا که این افراد امکان استفاده از تسهیلات دولتی نیز ندارند، فقرشان نیز افزونتر می گردد و بیشتر به دام اعتیاد و فخشا و باندهای قاچاق گرفتار می آیند. فرزندان آنها نیز چون شناسنامه ندارند، نمی توانند وارد مدرسه گردند و یا از بیمههای درمانی استفاده کنند.
روزنامه ایران به نقل از سید احمد قمشی، مدیرکل ثبت احوال استان تهران می نویسد: "از جمع 101829 ازدواج در سال 1390 در استان تهران، 75 دختر یا پسر کمتر از ده سال داشتهاند. 3929 دختر و پسر 10 تا 14 ساله پای سفره عقد نشستهاند. 19237 عروس و داماد 15 تا 19 ساله بودهاند." البته باید توجه داشت که آمار فوق به استان تهران تعلق دارد و در مناطقی چون سیستان و بلوچستان، ایلام، کردستان، و مناطق عشایری این ارقام به مراتب بالاتر می رود.
طبق کنوانسیون جهانی حقوق کودک که ایران در شمار امضاکنندگان آن است، افراد پایین 18 سال کودک محسوب می شوند و براساس موقعیت جسمی، رشد و عدم تجربه لازم، توان ازدواج ندارند. مسئولان مملکتی ازدواج زودرس را یکی از راههای پیشگیری از فساد بر می شمارند ولی در عمل؛ نتیجهی بسیاری از این ازدواجها به فسادی ختم می شود که در گام نخست، دولتِ حاکم مسئول و موجبِ آن است. دولت هیچگاه آماری از مرگ دختران خردسالی که به هنگام زایمان می میرند، منتشر نمی کند، و از عوارض ناشی از بارداری و زایمانهای زودرس در این افراد چیزی نمی گوید.
فعالان حقوق زنان در ایران سالهاست که برای بالا بردن سن ازدواج می کوشند. دولت سالها پیش مجبور شد سن ازدواج را در دختران از نه به سیزده سال افزایش دهد ولی بالاتر از این را نمی پذیرد.
نوعروسان خردسال گذشته از بردگی جنسی، برده اقتصادی نیز هستند. نقشهای زیبای فرشهای ایران با سرانگشتان ظریف آنان بافته می شود، پسته را آنان خندان می کنند، گلبرگهای زعفران را آنها می چینند و با همین اهداف به ازدواج در می آیند تا اقتصاد خانواده را رونق بخشند و ستون اقتصادی جمهوری اسلامی گردند. در سالهای اخیر فروش دختران خردسال ایرانی به کشورهای عربی نیز شنیده می شود که یادآور خبر فاجعهبار "فروش دختران قوچان" و بحثهای متعاقب آن در نخستین مجلس شورای ملی در پسِ انقلاب مشروطه است.
دخترکان خردسالِ نوعروس در آغوش مردانِ "بچهباز" به آنان لذت می بخشند، بی آنکه خود معنای لذت جنسی تجربه کنند، در مزارع و کشتزارها رنجِ کارِ آنان اندوخته اقتصادی مالک می گردد و در کارگاهها، حاصلِ کارشان سود انباشته در جیب سرمایهداران. بر سر چهارراهها برای اربابی ناشناس گُل می فروشند، و شیشه ماشین پاک می کنند، برای قاچاقیها جنس قاچاق حمل می کنند، استثمار می شوند، کودکیشان ربوده می شود، بی آنکه معنای کودکی تجربه کرده باشند. دولت جمهوری اسلامی در تمامی سالهای عمر خویش به این موقعیت دامن زده، هیچگاه در بهبود زندگی آنان قدمی برنداشته است.
کودکان کار و رنج در آغاز کودکی، پژمرده می شوند، پیر می گردند و در تنهایی و فقر، در گوشهای دور و یا نزدیک به زیر سایه "عدالت اسلامی" و "شرع اسلام" جان می دهند.
١٥ فروردین ١٣٩٢
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر