محمد مصطفايي وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر:
تا زماني که وضعيت اقتصادي شهروندان ايراني، مشکلات
کار، روابط جنسي و دغذغه هاي آينده آنها، مسکن و
تفريحاتشان رو به وخامت رود و توجهي به آنها نگردد، مطمئنا
باز هم در اينده شاهد اينگونه حوادث خواهيم بود.
در ماه گذشته، قرار بود چشم اسيدپاشي توسط دستگاه قضايي کور شود، اخبار مربوط به صدور اين حکم و مجازاتي که براي اين جرم در نظر گرفته شد، اين اميد را به مسئوليني که مجازات را تنها عامل براي رهايي از ارتکاب جرم مي دانند، مي داد تا ديگر شاهد ارتکاب جرم اسيدپاشي نباشيم. اما باز در جند روز گذشته فاجعه اي ديگر رخ داد:
موضوع از اين قرار بود که: شامگاه چهارشنبه يکم تيرماه امسال ساکنان محلهاي در سهراه جمهوري با فريادهاي «سوختم، سوختم» دختر جواني از خانههايشان بيرون ريختند و اين در حالي بود که جوان موتورسوار با سرعت زياد صحنه جرم را ترک کرد و گريخت.همه ديدند که دختر 21 ساله به اطراف ميدود و با دست و صورتي سوخته کمک ميخواهد، وقتي چند زن و مرد به سمت وي دويدند و با ريختن آب روي آثار سوختگي به کنترل درد وي پرداختند، پليس و اورژانس نيز در جريان اين اسيدپاشي قرار گرفتند. ماموران کلانتري 129 جامي که اطلاع يافته بودند دختر جوان به بيمارستان سوانح سوختگي شهيد مطهري انتقال يافته با دستور بازپرس شاهنگيان از شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران به تحقيقات ميداني دست زدند. قرباني اين اسيدپاشي دختري به نام «الميرا» است که فروشنده پوشاک بوده و شب حادثه با تعطيلي محل کارش در حال رفتن به خانه بوده که ناگهان هدف حمله اسيدپاشي قرار گرفته است. خانواده الميرا در تحقيقات پليسي و قضايي گفتند که دخترشان يک خواستگار سمج دارد اما مشخص نيست اسيدپاشي کار وي بوده باشد. بدين ترتيب، ماموران خود را به بالاي سر الميرا در بيمارستان رساندند و در حالي که وي از ناحيه چشم، گوش، گردن و دست چپ بشدت سوخته بود به تحقيق از اين دختر غمگين پرداختند. الميرا که بغض بشدت گلويش را ميفشرد، گفت: «من و پسري به نام «بشير» هر دو فروشنده پوشاک بوديم تا اينکه او به من ابراز علاقه کرد و من از همان ابتدا نپذيرفتم. دوبار هم به صورت غيررسمي از خانواهام خواستگاري کرد که باز قبول نکرديم و اصلا باور نميکردم اين پسر دست به اسيدپاشي بزند».
وي افزود: شب بود و با تعطيلي فروشگاه من راه افتادم تا به خانهمان بروم، «بشير» در تعقيب من بود، خودش به تنهايي سوار موتوسيکلتي شده بود و از من ميخواست با او ازدواج کنم، خيلي اذيت شدم.يک لحظه که به سمت وي برگشتم و با ناراحتي خواستم دست از سرم بردارد ناگهان ظرفي از زير لباسش بيرون آورد و مايعي را روي صورتم ريخت. با احساس سوزش در سر و صورتم فهميدم به صورتم اسيد پاشيده است. بشير فرار کرد و من با فرياد از همسايهها کمک خواستم». (تابناک)
اينگونه جنايات و فجايع در حالي رخ مي دهد که رئيس دستگاه قضا صرفا شدت بخشيدن در اجراي احکام شرعي را توصيه مي کند و حال از پليس خواسته است که با همکاري نيرو هاي امنيتي، با اينگونه جرايم مقابله کنند.تابناک 5 تیر
وي افزود: شب بود و با تعطيلي فروشگاه من راه افتادم تا به خانهمان بروم، «بشير» در تعقيب من بود، خودش به تنهايي سوار موتوسيکلتي شده بود و از من ميخواست با او ازدواج کنم، خيلي اذيت شدم.يک لحظه که به سمت وي برگشتم و با ناراحتي خواستم دست از سرم بردارد ناگهان ظرفي از زير لباسش بيرون آورد و مايعي را روي صورتم ريخت. با احساس سوزش در سر و صورتم فهميدم به صورتم اسيد پاشيده است. بشير فرار کرد و من با فرياد از همسايهها کمک خواستم». (تابناک)
اينگونه جنايات و فجايع در حالي رخ مي دهد که رئيس دستگاه قضا صرفا شدت بخشيدن در اجراي احکام شرعي را توصيه مي کند و حال از پليس خواسته است که با همکاري نيرو هاي امنيتي، با اينگونه جرايم مقابله کنند.تابناک 5 تیر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر