بنویس:
پدر مانند هر شب نان ندارد
و سارا هم به بود نان، میان سفره مان ايمان ندارد
پس از تصميم کبری ابرها هم
پس از تصميم کبری ابرها هم
زمانی سيل مي بارد، گهی باران ندارد
پدرتنها، انار و سيب را هی مينويسد
چرا؟ زیرا برای خواندن آن جان، ندارد
پدر گویا کلاس اول است او
پدر گویا کلاس اول است او
که دائم مينويسد اين ندارد آن ندارد
بگو آن مرد در باران ، خواهد آمد؟ نگو اين انتظار خيسمان پايان ندارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر