عبدالله،هاشم وهمکلاسیهایش کودکانی هستند که
مورد انواع بهرهکشیها واقع میشوند و در نهایت
تمام روز ها و لحظات کودکی شان تلف میشود.
بازهم تابستان فصل بستنی، پارک ارم،رفتن به سرزمین عجایب، مسافرتهای خانوادگی و… رسید؛ فصلی سرشار از هیجان و خاطره… البته برای آنها که اندوختهای هرچند مختصر برای کودکانشان دارند! تابستان از نگاه دیگر، فصلی برای نشانه رفتن و تهدید کودکانی بوده که قرار است در سال تحصیلی جاری از مدرسه و تحصیل عقب بمانند و تمتمهی سال را همچون تابستان کار کنند!
برای عبدالله،هاشم و همکلاسیهایش که فقط شبها فرصت درس خواندن و مطالعه دارند، تابستان با زمستان فرقی ندارد … همه وقت کار می کنند تا چشم نگران مادر و خواهرانشان هیچ وقت برروی دستانشان نماسد و جیبشان رزقی باشد برای سفره کوچکشان.
اما امثال وحیده فقط تابستان ها کار میکنند تا مبادا ناپدری به بهانه (بیپولی) فرصت درس خواندن را بگیرد.او شبها درس میخواند اما ناپدری هر سال به زور شلاق و کتک، کتابهای کهنهاش را پاره و او را خانهنشین میکند. وحیده حالا باید کلاس چهارم ابتدایی باشد اما تا دوم دبستان درس خوانده و از هم سن و سالانش عقب مانده است.
وحیده، آدامسهای داخل جعبه را بالا و پایین میکند و میگوید: وقتی مدرسه میروم یا از ترس ناپدری و کتکهایش به درسها توجهی ندارم یا از خستگی چرت میزنم؛ فکر فروش نرفتن آدامسها مثل تک تک ضربههای شلاق روی پاها و بدنم، آزارم میدهد ؛حتی اغلب در زنگ تفریح هم به بچههای مدرسه و یا معلمها آدامس فروختم!
او از تابستان بیزار است، آخر تابستان فصلی پر کار است؛ تا آخر شب باید کار کند و صبحها هم به قول خودش همراه با صدای خروسها باید کار خودش را در سر چهار راهها آغاز کند.
برای عبدالله،هاشم و همکلاسیهایش که فقط شبها فرصت درس خواندن و مطالعه دارند، تابستان با زمستان فرقی ندارد … همه وقت کار می کنند تا چشم نگران مادر و خواهرانشان هیچ وقت برروی دستانشان نماسد و جیبشان رزقی باشد برای سفره کوچکشان.
اما امثال وحیده فقط تابستان ها کار میکنند تا مبادا ناپدری به بهانه (بیپولی) فرصت درس خواندن را بگیرد.او شبها درس میخواند اما ناپدری هر سال به زور شلاق و کتک، کتابهای کهنهاش را پاره و او را خانهنشین میکند. وحیده حالا باید کلاس چهارم ابتدایی باشد اما تا دوم دبستان درس خوانده و از هم سن و سالانش عقب مانده است.
وحیده، آدامسهای داخل جعبه را بالا و پایین میکند و میگوید: وقتی مدرسه میروم یا از ترس ناپدری و کتکهایش به درسها توجهی ندارم یا از خستگی چرت میزنم؛ فکر فروش نرفتن آدامسها مثل تک تک ضربههای شلاق روی پاها و بدنم، آزارم میدهد ؛حتی اغلب در زنگ تفریح هم به بچههای مدرسه و یا معلمها آدامس فروختم!
او از تابستان بیزار است، آخر تابستان فصلی پر کار است؛ تا آخر شب باید کار کند و صبحها هم به قول خودش همراه با صدای خروسها باید کار خودش را در سر چهار راهها آغاز کند.
*مسئولانی که تنها نظارهگر هستند
بازهم به اول تیر ماه و تابستانی دیگر رسیدیم، فصلی برای کودکان و نوجوانانی که میخواهند در این فصل تجربه و مهارت کسب کنند. عدهای در کلاسهای فوق برنامه ثبت نام میکنند و درسهای سال آینده و یا عقب مانده خود را تقویت میکند،عدهای دیگر کلاسهای موسیقی، ورزش و … را انتخاب میکنند امادر این میان تعداد زیادی از کودکان هم از امکانات این چنینی محروم بوده و تمام تابستان را در چهار راهها، کوچه پس کوچهها، کارگاههای زیرزمینی، انبار و گاراژهای فاقد استاندارد سپری میکنند.
درحال حاضر کارفرمایان این کودکان هزاران خواسته و توقع بیجا در کارگاههای تنگ و تاریک دارند و با انواع و اقسام آزارهای جسمی، روحی، روانی و …. آنها را شکنجه میدهند.
فاطمه قاسمزاده(عضو کمیته هماهنگی شبکه یاری کودکان کار ایران) به ایلنا میگوید: اگر چه سالها از مصوبه هیات دولت مبنی بر اینکه کارگاههای کمتر از ده نفر جمعیت از شمول قانون کار خارج هستند، میگذرد اما وجود تعداد زیادی کودک شاغل در کارگاههای اینچنینی یک نقص بزرگ بوده به طوریکه نظارت وزارت کار بر روی کارگاهها هم از نظر کیفی مشکل است و هم از نظر کمی؛ و باوجود کم بودن تعداد نیروهای نظارتی، توانایی نظارت بر کار کودکان نیز از عهده وزارت کار ساقط است.
او ادامه میدهد: این امکان وجود دارد که کودکان کار ۱۵ سال به بالا مورد نظارت و حمایت قرار گیرند اما چون وزارت کار، نانآوری کودکان زیر ۱۵ سال را مجاز نمیداند، نظارتی هم بر روند اجرای این قوانین نمیکند. درعین حال هیچ نظارتی هم بر کارگاههایی که تعداد کارگرهای شاغل در آن کمتر از ۱۰ نفر بوده، نیست چراکه این کارگاهها را از شمول قانون کار خارج میدانند و به این بهانه که تعداد نیروهای نظارتی کم است، از این امر مهم سر باز میزنند.
بازهم به اول تیر ماه و تابستانی دیگر رسیدیم، فصلی برای کودکان و نوجوانانی که میخواهند در این فصل تجربه و مهارت کسب کنند. عدهای در کلاسهای فوق برنامه ثبت نام میکنند و درسهای سال آینده و یا عقب مانده خود را تقویت میکند،عدهای دیگر کلاسهای موسیقی، ورزش و … را انتخاب میکنند امادر این میان تعداد زیادی از کودکان هم از امکانات این چنینی محروم بوده و تمام تابستان را در چهار راهها، کوچه پس کوچهها، کارگاههای زیرزمینی، انبار و گاراژهای فاقد استاندارد سپری میکنند.
درحال حاضر کارفرمایان این کودکان هزاران خواسته و توقع بیجا در کارگاههای تنگ و تاریک دارند و با انواع و اقسام آزارهای جسمی، روحی، روانی و …. آنها را شکنجه میدهند.
فاطمه قاسمزاده(عضو کمیته هماهنگی شبکه یاری کودکان کار ایران) به ایلنا میگوید: اگر چه سالها از مصوبه هیات دولت مبنی بر اینکه کارگاههای کمتر از ده نفر جمعیت از شمول قانون کار خارج هستند، میگذرد اما وجود تعداد زیادی کودک شاغل در کارگاههای اینچنینی یک نقص بزرگ بوده به طوریکه نظارت وزارت کار بر روی کارگاهها هم از نظر کیفی مشکل است و هم از نظر کمی؛ و باوجود کم بودن تعداد نیروهای نظارتی، توانایی نظارت بر کار کودکان نیز از عهده وزارت کار ساقط است.
او ادامه میدهد: این امکان وجود دارد که کودکان کار ۱۵ سال به بالا مورد نظارت و حمایت قرار گیرند اما چون وزارت کار، نانآوری کودکان زیر ۱۵ سال را مجاز نمیداند، نظارتی هم بر روند اجرای این قوانین نمیکند. درعین حال هیچ نظارتی هم بر کارگاههایی که تعداد کارگرهای شاغل در آن کمتر از ۱۰ نفر بوده، نیست چراکه این کارگاهها را از شمول قانون کار خارج میدانند و به این بهانه که تعداد نیروهای نظارتی کم است، از این امر مهم سر باز میزنند.
*مانور تضاد میان کودکان در فصل تابستان
تابستان برای مسئولان آموزش و پرورش به فصلی برای مانور کلاسهای فوق برنامه و تفریحی مدارس تبدیل شده غافل از اینکه عدهای، فرصت تفریح و مهارت آموزی را بر اثر اجبار و فقر از دست میدهند و عدهای دیگر به جای حل مساله با گفتن اظهارنظر مبنی بر اینکه تنها ۳۰ در صد از کودکان کار ایرانی هستند، بار مسئولیت را از دوش خود پایین میآورند؛ گویا تابستان به فصل خود نمایی مظاهر گوناگون تضاد طبقاتی تبدیل شده است.
کودکان کار باید بتوانند سهمی از حق خود برای کودکی را ادا کنند و مانند سایر شهروندان از حقوق انسانی مانند آموزش، بهداشت، تغذیه مناسب، اوقات فراغت، تامین اجتماعی و … برخوردار شوند نه آنکه به واسطه فقر و شرایط نامناسب کاری با سایر معضلات مانند اعتیاد، آزار جنسی و … دست و پنجه نرم کنند و تابستانها برای آنها فصلی برای جان کندن و عرق ریختن تبدیل شود.
پناهی(فعال حقوق کودک و عضو کانوکن فرهنگی ـ حمایتی کودکان کار) نیز تاکید میکند: کودکان خارج از چرخه تحصیل و یا ترک تحصیل کردههایی که چوب فقر خانواده را میخورند، در صورتی که نتوانند کار پیدا کنند و یا شانس به آنها رو نکند، شلاق پدر و یا سرکوفت مادر هر ۲۰ روز یک بار آنها را تهدید میکند و یا اگر دختر هم باشند؛ نیروی کار خانه محسوب میشوند.
این فعال حقوق کودک با اشاره به اینکه دغدغهای در دولت برای حمایت از اقدامات موثر انجمنهای حمایتی و سازمان های مردمنهاد وجود ندارد، با انتقاد از این روند میافزاید: تمام انجمن و کانونهای حمایتی مربوط به کودکان مانند جزیرهای متروک تلاش میکنند تا سختی پدیده کار کودک را از طریق پرداخت کمک هزینه تحصیل کم کنند، اما این کار از وظایف مسلم دولت است؛ چراکه ایران از نظر منابع ثروتمند است.
تابستان برای مسئولان آموزش و پرورش به فصلی برای مانور کلاسهای فوق برنامه و تفریحی مدارس تبدیل شده غافل از اینکه عدهای، فرصت تفریح و مهارت آموزی را بر اثر اجبار و فقر از دست میدهند و عدهای دیگر به جای حل مساله با گفتن اظهارنظر مبنی بر اینکه تنها ۳۰ در صد از کودکان کار ایرانی هستند، بار مسئولیت را از دوش خود پایین میآورند؛ گویا تابستان به فصل خود نمایی مظاهر گوناگون تضاد طبقاتی تبدیل شده است.
کودکان کار باید بتوانند سهمی از حق خود برای کودکی را ادا کنند و مانند سایر شهروندان از حقوق انسانی مانند آموزش، بهداشت، تغذیه مناسب، اوقات فراغت، تامین اجتماعی و … برخوردار شوند نه آنکه به واسطه فقر و شرایط نامناسب کاری با سایر معضلات مانند اعتیاد، آزار جنسی و … دست و پنجه نرم کنند و تابستانها برای آنها فصلی برای جان کندن و عرق ریختن تبدیل شود.
پناهی(فعال حقوق کودک و عضو کانوکن فرهنگی ـ حمایتی کودکان کار) نیز تاکید میکند: کودکان خارج از چرخه تحصیل و یا ترک تحصیل کردههایی که چوب فقر خانواده را میخورند، در صورتی که نتوانند کار پیدا کنند و یا شانس به آنها رو نکند، شلاق پدر و یا سرکوفت مادر هر ۲۰ روز یک بار آنها را تهدید میکند و یا اگر دختر هم باشند؛ نیروی کار خانه محسوب میشوند.
این فعال حقوق کودک با اشاره به اینکه دغدغهای در دولت برای حمایت از اقدامات موثر انجمنهای حمایتی و سازمان های مردمنهاد وجود ندارد، با انتقاد از این روند میافزاید: تمام انجمن و کانونهای حمایتی مربوط به کودکان مانند جزیرهای متروک تلاش میکنند تا سختی پدیده کار کودک را از طریق پرداخت کمک هزینه تحصیل کم کنند، اما این کار از وظایف مسلم دولت است؛ چراکه ایران از نظر منابع ثروتمند است.
*شبهای نا آرام تابستان امسال برای کودکان کار
به گزارش خبرنگار ایلنا، بزرگترین معضل فعلی مربوط به این قبیل کودکان خلاءهای آماری است؛ چراکه کار کودک در خانهها نادیده گرفته شده و تعداد بیشماری از کودکان در شرایط بسیار نابسمان کاری و دور از چشم مردم و مسوولان در کوره پزخانههای اطراف تهران، انبارها، مغازهها و انواع و اقسام کارخانه و تولیدیها مشغول به کار هستند! در میان همین جان کندنهای بیوقفه کودکان، کسی اشارهای به وضعیت کودکان کار، قربانیان جنسی، کودکان حملکننده مواد مخدر و ضربهای جبران ناپذیر وارد آمده به این کودکان…. نمیکند.
تابستان امسال برای کودکان نانآور، شبهای آرامی ندارد… امسال هم مانند سال های دیگر، چه فرقی میکند که چگونه جان بکنی و عرق بریزی، کارگاههای کمنور زیرزمینی، مغازههای کوچک صنعتی، واحدهای تولیدی و …. هزاران هزاران کودک را در خود میبلعد، بیآنکه نگاهی نگران، عاقبت آنها را جستوجو کند.
مسئولانی که بارها در تریبونهای گوناگون فرصت ارائه اماری از تحت پوششیهای ویژه برنامههای تابستانی را دارند، کمتر برای ارائه آمار و ارقام و چگونگی وضعیت کودکان کار و بازمانده از تفریح که شبها درس میخوانند ظاهر میشوند و به این واسطه حق و حقوق تعداد کثیری از کودکان ضایع میشود.
این روزها چشمها به روی کودک کار بسته مانده و اذهان پرادعای مسوولان به روی هزاران کودکی که پنهانی کار میکنند، مورد انواع بهرهکشیها واقع میشوند و در نهایت تمام روز ها و لحظات کودکی شان تلف می شود، خنثی مانده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بزرگترین معضل فعلی مربوط به این قبیل کودکان خلاءهای آماری است؛ چراکه کار کودک در خانهها نادیده گرفته شده و تعداد بیشماری از کودکان در شرایط بسیار نابسمان کاری و دور از چشم مردم و مسوولان در کوره پزخانههای اطراف تهران، انبارها، مغازهها و انواع و اقسام کارخانه و تولیدیها مشغول به کار هستند! در میان همین جان کندنهای بیوقفه کودکان، کسی اشارهای به وضعیت کودکان کار، قربانیان جنسی، کودکان حملکننده مواد مخدر و ضربهای جبران ناپذیر وارد آمده به این کودکان…. نمیکند.
تابستان امسال برای کودکان نانآور، شبهای آرامی ندارد… امسال هم مانند سال های دیگر، چه فرقی میکند که چگونه جان بکنی و عرق بریزی، کارگاههای کمنور زیرزمینی، مغازههای کوچک صنعتی، واحدهای تولیدی و …. هزاران هزاران کودک را در خود میبلعد، بیآنکه نگاهی نگران، عاقبت آنها را جستوجو کند.
مسئولانی که بارها در تریبونهای گوناگون فرصت ارائه اماری از تحت پوششیهای ویژه برنامههای تابستانی را دارند، کمتر برای ارائه آمار و ارقام و چگونگی وضعیت کودکان کار و بازمانده از تفریح که شبها درس میخوانند ظاهر میشوند و به این واسطه حق و حقوق تعداد کثیری از کودکان ضایع میشود.
این روزها چشمها به روی کودک کار بسته مانده و اذهان پرادعای مسوولان به روی هزاران کودکی که پنهانی کار میکنند، مورد انواع بهرهکشیها واقع میشوند و در نهایت تمام روز ها و لحظات کودکی شان تلف می شود، خنثی مانده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر