ارسال از: رضا کریمی
من اسمم زانيار مرادي است.
الان از سلول مرگي در آن سوي دنيا در شهر کرج درکشور ایران
نشسته و ميخواهم با شما جوانان در اروپا و امريکا٬ با شما جوانان
همسن و سال خودم در ژاپن و استراليا و فرانسه و افريقا و در همه جاي دنيا حرف بزنم.
نگذاريد مرا اعدام کنند! آيا دنيا آنقدر بيرحم است که اين صحنه را تماشا کند
که من و پسر عمويم در خيابان اعدام شويم و چيزي نگويد و کاري نکند؟
ميدانم که اين ترس من و اين درخواستم از طريق امکانات اينترنتي به گوش شما ميرسد.
پس فقط چند دقيقه صبر کنيد٬ چند ثانيه وقت بگذاريد و از من بشنويد که چقدر سخت است
در بيست و يک سالگي با مرگ مواجه شدن٬ با کابوس مرگ زندگي کردن و هر لحظه از صداي
پاي زندانبانان ترسيدن و بر خود لرزيدن!
ما سه سال است که زنداني شده ايم . من زانيار مرادي و هم پرونده اي من لقمان مرادي٬
۹ ماه را زير شکنجه بوديم. ما را چنان کتک ميزدند که ديگر توان راه رفتن نداشتيم
و همين امروز نيز کمرم بشدت درد ميکند و دو مهره کمرم شکستگي دارد.
به ما گفتند اگر حرفهايي که آنها ميخواهند را نزنيم٬ به ما تجاوز ميکنند و ما نامه هايي را
که آنها آوردند امضا کرديم. و اکنون در يک قدمي مرگ با طناب دار در خياباني در تهران و يا
مريوان شهر محل تولدمان ايستاده ايم. اين روزها شنيدم که دارند مقدمات اجراي حکم اعدام
ما را فراهم ميکنند و چهار روز است که حالم خوب نيست٬ شبها خوابم نميبرد و فکر کردم
شايد با اين نامه بتوانم بخودم کمک کنم.
نگذاريد ما را اعدام کنند. بهر طريقي که ميتوانيد ٬ سعي کنيد از ابتکارات جوانانه استفاده کنيد
و کاري کنيد که حکومت اسلامي ايران ببيند که ما تنها نيستيم و دنيا به اين حکم ظالمانه
اعتراض دارد.صداي اعتراض شما و هر حرکت و اعتراضي که بکنيد به گوش ما فورا ميرسد.
منتظر شنيدن اخبار اعتراضات شما همسن و سالهاي خودم هستم.
زانيارمرادي – زندان رجايي شهر کرج ۴ ژانويه ۲۰۱٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر