۱۳۹۱ دی ۱۷, یکشنبه

به همسن و سالهاي خودم در سراسر جهان

ارسال از: رضا کریمی




من اسمم زانيار مرادي است. 


الان از سلول مرگي در آن سوي دنيا در شهر کرج درکشور ایران

نشسته و ميخواهم با شما جوانان در اروپا و امريکا٬ با شما جوانان

همسن و سال خودم در ژاپن و استراليا و فرانسه و افريقا و در همه جاي دنيا حرف بزنم.

نگذاريد مرا اعدام کنند! آيا دنيا آنقدر بيرحم است که اين صحنه را تماشا کند

که من و پسر عمويم در خيابان اعدام شويم و چيزي نگويد و کاري نکند؟






ميدانم که اين ترس من و اين درخواستم از طريق امکانات اينترنتي به گوش شما ميرسد.

پس فقط چند دقيقه صبر کنيد٬ چند ثانيه وقت بگذاريد و از من بشنويد که چقدر سخت است

در بيست و يک سالگي با مرگ مواجه شدن٬ با کابوس مرگ زندگي کردن و هر لحظه از صداي

پاي زندانبانان ترسيدن و بر خود لرزيدن!


ما سه سال است که زنداني شده ايم . من زانيار مرادي و هم پرونده اي من لقمان مرادي٬

 ۹ ماه را زير شکنجه بوديم. ما را چنان کتک ميزدند که ديگر توان راه رفتن نداشتيم

و همين امروز نيز کمرم بشدت درد ميکند و دو مهره کمرم شکستگي دارد. 

به ما گفتند اگر حرفهايي که آنها ميخواهند را نزنيم٬ به ما تجاوز ميکنند و ما نامه هايي را

که آنها آوردند امضا کرديم. و اکنون در يک قدمي مرگ با طناب دار در خياباني در تهران و يا

مريوان شهر محل تولدمان ايستاده ايم. اين روزها شنيدم که دارند مقدمات اجراي حکم اعدام

ما را فراهم ميکنند و چهار روز است که حالم خوب نيست٬ شبها خوابم نميبرد و فکر کردم

شايد با اين نامه بتوانم بخودم کمک کنم.

نگذاريد ما را اعدام کنند. بهر طريقي که ميتوانيد ٬ سعي کنيد از ابتکارات جوانانه استفاده کنيد

 و کاري کنيد که حکومت اسلامي ايران ببيند که ما تنها نيستيم و دنيا به اين حکم ظالمانه

اعتراض دارد.صداي اعتراض شما و هر حرکت و اعتراضي که بکنيد به گوش ما فورا ميرسد.

منتظر شنيدن اخبار اعتراضات شما همسن و سالهاي خودم هستم.


زانيارمرادي – زندان رجايي شهر کرج ۴ ژانويه ۲۰۱٣



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر